اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به گو

نویسه گردانی: BH GW
به گو.[ ب ِه ْ ] (نف مرکب ) خوش سخن . نیکوگفتار :
خردمند به گو ندارد روا
خرد دور کردن ز بهر هوا.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.