اجازه ویرایش برای همه اعضا

آنز

نویسه گردانی: ʼANZ
آنْز (اوستایی) بستن، محکم کردن، منقبض نمودن.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عنز. [ ع َ ] (ع مص ) روی گردانیدن از کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عدول کردن . (از اقرب الموارد). || به سنان خرد ...
عنز. [ ع َ ] (ع اِ) ماده بز، و آهوی ماده و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده بز و ماده آهو و بز کوهی ماده . (ناظم الاطباء). بز ماده ، و گو...
عنز. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) ج ِ عَنزة. رجوع به عنزة شود.
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) نام زنی بود از قبیله ٔ طسم . رجوع به عنز یمامة شود.
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از هوازن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است درنجد بین یمامه و ضریة. (از معجم البلدان ). و نیز جایگاهی است در شعر راعی . رجوع به معجم البلدان شود.
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن سالم بن عوف بن عمرو. ازخزرج ، از قحطان . جدی است جاهلی . و عبادةبن صامت از صحابیان ، و نعمان بن داود از محدثان ، از نس...
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن وائل بن قاسط. پدر حیّی است . و عنزی به وی منسوب است . (ازمنتهی الارب ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 5 ص 270 شود.- م...
انز. [ اَ ] (اِ) عدس . (آنندراج ). عدس و انژه و مرجمک . (ناظم الاطباء). و رجوع به انژه شود.
انز. [ اَ ن َ ] (ص ، اِ) هر چیز بد و زشت و هولناک و مهیب . (ناظم الاطباء). و رجوع به انر شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.