اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مطمار

نویسه گردانی: MṬMAR
مطمار. [ م ِ ] (ع اِ) رشته ٔ بنایان که بدان اندازه کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریسمان کار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || شبه و مانند. یقال هو علی مطمار ابیه ؛ یعنی شبیه و مانند پدر است در خلق و خوی . || (ص ) مرد کهنه لباس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
متمار. [ م ُ ت َ مارر ] (ع ص ) کشتی گرفته . (ناظم الاطباء)؛ هما متماران ؛ یعنی آن دو با یکدیگر کشتی میگیرند. (از اقرب الموارد).
متمعر. [ م ُ ت َ م َع ْ ع ِ ] (ع ص ) رنگ روی که برگردد از خشم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). روی از خشم برگردیده رنگ . (نا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.