اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلام رساندن

نویسه گردانی: SLAM RSANDN
سلام رساندن . [ س َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) درود رسانیدن . تبلیغ تحیت . (فرهنگ فارسی معین ) :
سلام من که رساند به پهلوان جهان
جز آفتاب که چون من درم خریده ٔ اوست .

خاقانی .


من ای صبا ره رفتن بکوی دوست ندارم
تو میروی بسلامت سلام من برسانی .

سعدی .


من ندیدم سلامتی ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان .

سنایی .


مرد بازرگان پذیرفت آن پیام
کو رساند سوی جنس از وی سلام .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.