اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسریح

نویسه گردانی: TSRYḤ
تسریح . [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن . (زوزنی ). طلاق دادن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رهانیدن زن . (آنندراج ). طلاق دادن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد) : الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان ... (قرآن 229/2). || به چرا گذاشتن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چرانیدن . (آنندراج ). چرانیدن چارپا. (از متن اللغة). || آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). آسان نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || توفیق دادن خدا کسی را در خیری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و ازهری گوید: که این حرفی غریب است . (از متن اللغة). || موی فروکردن . (زوزنی ). گشادن موی و فروهشتن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). گشادن موی و فروهشتن آن پیش از شانه زدن یا بشانه . (از متن اللغة). شانه زدن موی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رسول فرستادن بسوی کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرستادن قوم . (از المنجد):و دیگری را از مصاحبان وزیر به قهستان تسریح دادند به طلب حاکم آنجا. (جهانگشای جوینی ). و در تجهیز و تسریح عساکر به قمع و قهر ایشان مبالغت می نمود. (جهانگشای جوینی ). || گشودن و گشایش دادن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
تسریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ری ») سریه برآوردن و سریه فرستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زدودن اندوه را از کسی . (از متن الل...
تسریه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ر و») افکندن جامه را از خود. (از اقرب الموارد). از خود افکندن چیزی را. (منتهی الارب ).
تصریح . [ ت َ] (ع مص ) هویدا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). آشکار گفتن . (دهار). گشاده و روشن گفتن ، خلاف تعریض . (منتهی ال...
تصریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گوسفند را نادوشیدن تا پستان وی پرشیر شود از بهر بیع. (تاج المصادر بیهقی ). نادوشیدن گوسفند و جز آن را تا شیر جمع شود...
تثریة. [ ت َ رِ ی َ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تر کردن خاک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). آبزدن م...
تسرئة. [ ت َ رِ ءَ] (ع مص ) بسیار اولاد گردیدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)(از المنجد). || بی...
طثریة. [ طَ ث َ ری ی َ ] (اِخ ) نام مادر یزیدبن طثریة شاعر قشیری . (منتهی الارب ). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را : بلبل نگوید ای...
تثریه ونت . [ ت َ رَ ی َ وَ ] (اِخ ) تثریاونت . رجوع به تثریاونت شود.
ابن طثریه . [ اِ ن ُ طَ ث َ ری ی َ ] (اِخ ) ابوالمکشوح یزیدبن سلمةبن سمرة. شاعر بزرگ و معروف . مؤلف حماسه را از او نقل بسیار است و او ظاهرا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.