اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کتو

نویسه گردانی: KTW
کتو. [ ک َ ت َ ] (اِ) بیماریی در اسب و استر و خر. (ناظم الاطباء). ورم حلق (در اسب ). (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کتو. [ ک َت ْوْ ] (ع مص ) گام نزدیک نهادن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گام خرد نهادن . (تاج المصادر بیهقی ).
کتو. [ ک َ ] (اِ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. (برهان ). مرغ سنگخواره . (ناظم الاطباء). قطا. (مهذب الاسماء). سنگخوارک . (فرهنگ ...
کتو. [ ک ُ ۞ / ک َت ْ تو ۞ ] (اِ) غوزه ٔ پنبه باشد که غلاف پنبه ٔ نارسیده است . (برهان ). غوزه ٔ پنبه . (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) : و...
کت و مت . [ ک ُ ت ُ م ُ ] (ق مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است و بمعنی بعینه باشد چنانکه گویند: فلانی کت و مت بفلانه کس میماند یعنی ...
کت و کول . [ ک َ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کفت و کول . دوش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کول و رجوع به کت شود.- به کت و کول هم جستن یا ...
جورج – بیو- برامل ( به انگلیسی: George Bryan "Beau" Brummell (7 June 1778 – 30 March 1840 ) اشراف‌زاده‌ی قمارباز و دوست صمیمی شاهزاده انگلیسی «نایب ا...
کت و دامن . [ ک ُ ت ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پوششی زنان را که مرکب از کت و دامن باشد. پوششی که از کت و دامن فراهم آمده باشد. رجوع ...
کت و کلفت . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) یُغُر. سِتُنبَه . (یادداشت مؤلف ). ستبر. کلفت . ضخیم . (از فرهنگ فارسی معین ).
کت و کلفتی . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کت و کلفت . ضخیمی . یُغُری .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.