اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسابح

نویسه گردانی: MSABḤ
مسابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسبَح . رجوع به مسبح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مسابة. [ م ُ ساب ب َ ] (ع مص ) همدیگر را دشنام دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دشنام دادن . (المصادر زوزنی ).با کسی دشنام دادن . (تاج ا...
مصابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مصباح به معنی کاسه ٔ بزرگ که صبوح کنند به آن . (آنندراج ). و رجوع به مصابح شود.
مصابة. [ م ُ ب َ ] (ع مص ) دردمند و مصیبت زده کردن . (منتهی الارب ). || رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مصاب .
مصابة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت .(منتهی الارب ). || آفت . سختی . شدت نازلة. مصاب . مصوبة. (اقرب الموارد). عاهت . (منتهی الارب ).
مثابة. [ م َ ب َ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (ترجمان القرآن ). جای بازگشتن مردم بعد از آنکه رفته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ...
مثابه . ۞ [ م َ ب َ / م َ ب ِ ] (ع اِ) حد و مرتبه . (آنندراج ). اندازه . مقدار. حد. درجه . منزلت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شد انطفای حرارت...
بمثابه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.