گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احتجام نویسه گردانی: ʼḤTJAM احتجام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حجامت خواستن . || حجامت کردن . (زوزنی ) : طفل می ترسد ز نیش و احتجام مادر مشفق در آن دم شادکام .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی اهتجام اهتجام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) همه ٔ شیر پستان دوشیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود