اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پرت

نویسه گردانی: PRT
پرت . [ پ َ ] (ص ) در تداول عوام ، سخن ناروا و نا به وجه . چرند و پرند. پرت و پلا. ترت و پرت . || از راه به یکسو شو! بَرد! :
در زمانیشان بسازد تَرت و مَرت
کس نیارد گفتنش از راه پرت !

مولوی .


|| منحرف از صواب .
- از مرحله پرت بودن ؛ از موضوع سخن یا از حقیقت امر دور بودن .
- پرت افتادن ؛ دور و تنها افتادن : خانه ٔ شما پرت افتاده است .
- پرت شدن (از جائی ) ؛ فرود افتادن از آن .
- پرت شدن حواس ؛ سهو کردن . از موضوع سخن دور افتادن به سهو. مشوش و مضطرب حواس شدن .
- پرت کردن ؛ فرود افکندن . پائین انداختن . هبوط دادن . هابط کردن . با سختی چیزی یا کسی را فرو افکندن از جائی بلند. بقوت افکندن چیزی دور از خود. پرانیدن . بقوت افکندن . انداختن :سنگ پرت کردن .
- پرت کردن حواس کسی را یا پرت کردن کسی را ؛ او را مشوش و مضطرب ساختن . به اشتباه افکندن . اغوا کردن .
- پرت گفتن ؛ پرت و پلا گفتن . ترت و پرت گفتن . هذیان گفتن ، ژاژ خائیدن . وِل گفتن . دَری وری گفتن . چرند و پرند گفتن . چرند اندر چرار گفتن . نسنجیده گفتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پرت . [ پ ِ ](اِخ ) ۞ شهری به استرالیا مرکز ناحیه ٔ استرالیای غربی دارای 204000 تن سکنه .
پرت . [ پ ِ ] (اِخ ) شهری در اِکُس (اسکاتلند) مرکز کنت نشینی به همین نام که در کنارتی واقع است با 35000 تن سکنه و کنت نشین پرت 125500 تن ...
پرُت یا پارُت (Parrot) واژه ای انگلیسی است به معنی طوطی. «به طرف کوههای بی بی شهربانو رفتیم. یک خرگوش حضرت والا شکار فرمودند. [...] بعد اردک زیاد ...
پِرت (به‌کسر پ و سکون ر) شاید وام‌واژه‌ای باشد از زبان فرانسوی: perte به‌معنی زیان، از دست دادن، تلف شدن. در فارسی امروز بیشتر به‌معنی دورریز به‌کار م...
پُرتفُوی یا پورتفولیو (به انگلیسی: Portfolio) (به فرانسه: Portefeuille) یا سبد سهام ترکیبی از سهام یا سایر دارایی‌ها است که یک سرمایه‌گذار آنها را خری...
تحریف پطرزبورغ و مراد شهر یا مکانی بسیار دور است.
داون پرت . [ وِ پ ُ ] (اِخ ) ۞ نام شهری در جمهوری یورا از جمهوریهای ممالک متحده ٔ امریکای شمالی . در کنار می سی سی پی و کنار راه آهن سراسری...
داون پرت . [ وِ پ ُ ] (اِخ ) ۞ نام عالمی است و در بیولوژی وراثت نظراتی دارد. رجوع به کتاب بیولوژی وراثت ص 101 و 103 و 218 شود.
پرت سعید. [ پ ُ ت ِس َ ] (اِخ ) ۞ یکی از بنادرمصر که میان مدیترانه و دریاچه ٔ منزله در مدخل شمالی کانال سوئز واقع است و 42000 تن سکنه دا...
پرت کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقوّت افکندن .- پرت کردن حواس کسی را ؛ حواس او را مختلط کردن .
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.