میزاب
نویسه گردانی:
MYZʼB
میزاب . (اِخ ) دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند، واقع در 27هزارگزی شمال مرند با 176 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
میزاب . (اِ مرکب )آبریز و ناودان و آب گذر و آبراهه . (ناظم الاطباء). ناودان . ج ، مآزیب . (مهذب الاسماء). ناودان . این کلمه بی شک فارسی فراموش ...
میزاب البدن . [ بُل ْ ب َ دَ ] (ع اِ مرکب ) اکحل . هفت اندام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هفت اندام شود.
مئزاب . [ م ِءْ ](معرب ، اِ) ناودان . ج ، مآزیب . مشتق از ازب الماء است یا معرب از فارسی است یعنی به میزاب را (کذا). (منتهی الارب ). مأخوذ ...