اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سوختگی

نویسه گردانی: SWḴTGY
سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص )حرق . (السامی ) (دهار). حاصل عمل سوختن :
زآن سوختگی که در جگر داشت
لیلی ز شرار او خبر داشت .

نظامی .


و ماءالشعیر... سود دارد بطلی سوختگی ... را. (نوروزنامه ).
- سوختگی نفس ؛ تنگی دم که در حبس دم و دویدن پیدا آید. (غیاث ).
|| عیبی از عیوب زمرد است . (جواهرنامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خام سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت آن پختن یا برشتنی که برشته شده یا پخته شده را از بیرون سوزانده ولی در درون هنوز اثری نگذارده...
نیم سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) سوختگی سطحی بدن را گویند که فقط بشره و مقداری سلول های پوستی دچار سوختگی شده باشد. ...
سوختگی پارسی و شدید واژه ای عربی است؛ پارسی جایگزین این همساخته (ترکیب) این است: اتیتپ átitap (سنسکریت) فانکو آدینات 09163657861
دماغ سوختگی . [ دَ / دِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رنج دیدگی . ناکامی . شکست . افسردگی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دماغ سوختن و دماغ سوخته شود.
ستاره سوختگی . [ س ِ رَ / رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) بدبختی . (ناظم الاطباء). رجوع به ستاره سوخته شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.