اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عجماء

نویسه گردانی: ʽJMAʼ
عجماء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعجم . آنکه فصیح نباشد و کلام خود را آشکار نکند اگر چه از عرب بود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنکه عرب نبود. (اقرب الموارد). || (اِ) بهیمه . (اقرب الموارد). چهارپایه و منه الحدیث : جرح العجماء جبار. (از منتهی الارب ). ای جرح البهیمة هدر. (اقرب الموارد). || ریگستان بی درخت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نماز روز، بدان جهت که در او جهر نیست . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اجماء. [ اِ ] (ع مص ) فروهشتگی غره ٔ اسب و کشیدگی آن . (منتهی الارب ).
اجماء. [ اَ ج ِم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَمیم .
اجماء. [ اَ م َءْ ] (ع ص ) فرس ٌاَجمَاء؛ اسبی که غرّه ٔ کشیده دارد. (منتهی الارب ).
عجما. [ ع َ ] (ع ص ) کسی را گویند که بهیچ خیر وشری وانرسیده باشد. (آنندراج ) (برهان ) : صورت مردم عقل است نگاریده ٔ اوچو از او عقل جداگشت ه...
اجمع. [ اَ م َ ] (ع ص ، ق ) همه . همگی . مؤنث : جَمْعاء. ج ، اجمعون ، اجمعین . (و آن توکید محض است ). یقال : سرت یومی اجمع و لیلتی جمعاء؛ همه ٔ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.