اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهانبان

نویسه گردانی: JHANBAN
جهانبان . [ ج َ هام ْ ] (ص مرکب ) نگهبان جهان . نگهدارنده ٔ جهان :
چون ز من اهل خراسان همه عنقا بینند
من سلیمان جهانبان بخراسان یابم .

خاقانی .


کیخسرو آرش کمان شاه جهانبان چون پدر
اسکندر آتش سنان خضر نهان دان چون پدر.

خاقانی .


جهانبان و دین پرور و دادگر
نیامد چو بوبکر بعد از عمر.

سعدی .


|| کنایه از خدای تعالی :
سر نامه نام جهانبان نوشت
خدایی که او ساخت هر خوب و زشت .

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.