اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرونوردیدن

نویسه گردانی: FRWNWRDYDN
فرونوردیدن . [ ف ُ ن َ وَ دی دَ ] (مص مرکب ) طی کردن . درهم پیچیدن . جمع کردن :
بساط عمر مرا گو فرونوردزمانه
که من حکایت دیدار دوست درننوردم .

سعدی .


رجوع به نوردیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.