اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغرس

نویسه گردانی: MḠRS
مغرس . [ م ُ غ َرْ رَ ] (ع ص ) ۞ در زمین نشانده . (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).
- مغرس کردن ؛ نشاندن . کاشتن :
ما آن نهاله را که بر و میوه اش جفاست
در تیره خاک حرص مغرس نمی کنیم .
مولوی (از فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مغرس . [ م َ رَ / رِ ] ۞ (ع اِ) جای نشاندن درخت . (غیاث ) (آنندراج ). زمین تخم دان و زمینی که در آن نهال درخت عمل می آورند. (ناظم الاطبا...
حرف مغرس . [ ح َ ف ِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف منبت . شمس قیس گوید: زاء و الف و راء است که در اواخر نباتها معنی اختصاص موضع دهد بد...
مقرص . [ م ُ ق َرْ رَ ] (ع ص ) حلی مقرص ؛ پیرایه ٔ گرد همچون کلیچه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). زیورو پیرایه ٔ گرد همچون قرص نان . (از ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.