اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمة

نویسه گردانی: SM
سمة. [ س ُم ْ م َ ] (ع اِ) سفره ای است از برگ خرما که زیرخرمابن گسترند تا خرما از درخت بر وی افتد. (منتهی الارب ). || (ص ) دروغ باطل . (منتهی الارب ).
- ابل سمه ؛ شتران بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ثمة. [ ث َم ْ م َ ت َ ] (ع ق ) آنجا. ثم ّ.
ثمة. [ ث َم ْ م َ ] (ع مص ) مرمت و نیکو کردن .
ثمة. [ ث ِم ْ م َ ] (ع اِ) مرد پیر.
ثمة. [ ث ُم ْ م َ ] (ع اِ) یک مشت گیاه . || گیاه یز.
ثمة. [ ] (اِخ ) ابن لفافة العکی . ابوعبداﷲ. تابعی است .
سمح . [ س َ م َ ] (ع مص ) جوانمرد گردیدن . جوانمرد کردن . || بخشیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سمح . [ س َ ] (ع ص ) آسان و جوانمرد. (منتهی الارب )(آنندراج ). سفر. ج ، سُمَحاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). || عود سمح ؛ چوب ...
سمه . [ س ِ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی سمر باشد که دست افزار جولاهگان است ، و آن جاروب مانندی باشد که بدان آهار بر روی تاره ٔ جامه کشند. (بره...
سمه . [ س ِ م َ ] (ع مص ) داغ کردن و نشان کردن . ج ، سمات . (برهان ). داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نشان کردن و داغ نمودن . (منتهی الارب ...
سمه . [ س ِم ْ م َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.