اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لر

نویسه گردانی: LR
لر. [ ل َ ] (اِ) جوی باشد اعم از آنکه سیلاب کنده باشد یا آدمی . (برهان ) (جهانگیری ) :
لری کندند ناهموار در پیش
که باد ازوی سر آید در تک خویش .

امیرخسرو (از جهانگیری ).


|| تخته سنگ . صخره (در لهجه ٔ بختیاری ): میرَه م توربی آردم بُن لر (به لهجه ٔ بختیاری )؛ بگذار شوهر من شغال باشد لکن اگر آرد او زیر صخره است مرا بسنده است . || زیر بغل . بیخ بغل . بغل . (برهان ). کش . آغوش . || (ص ) ضعیف و لاغر. (برهان ). || (پسوند) لر در کلمات : آب حاجی لر، چکش لر، حاجی لر، سه لر، شلر که اسم مکانهائی هستند نیز آمده ، در حاجی لر شاید کلمه ٔ ترکی باشد علامت جمع، ولی در دیگر کلمات معلوم نیست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
لر. [ ل ُ ] (اِ) کام . || توان . || مرادو مطلب . || بره و بچه گوسفند. (برهان ).
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) (ایل ...) نام قبیله ای از ایرانیان . طایفه ای از ایرانیان چادرنشین ۞ . طایفه ای از صحرانشینان و مردم قهستان . (برهان ). نا...
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به طایفه ٔ جباره شود.
لر. [ ل ُ] (اِخ ) تیره ای از ایل نفر (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به ایل نفر شود.
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) نام یکی از خاندانهای ساکن مزنگ (نوکنده )به طبرستان . (سفرنامه ٔ رابینو ص 66 بخش انگلیسی ).
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ، واقع در هفت هزارگزی باختر کوزران و یک هزارگزی بنداردشت ، سردسیر، دارای 150 تن سکنه . ...
لر. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در چهارهزارگزی جنوب شاه آباد و دوهزارگزی برف آباد. دشت ، سردسیر، دارا...
لر. [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ نام رودی در فرانسه که بحوضه ٔ آرکاشن ریزد و در ازای آن هشتاد هزارگز باشد.
لر: در پهلوی لور lur است به معنی تیزی، تندی، شتاب، سرعت؛ و لوراسب lurAsp یعنی تیز اسب، دارای اسب تیزرو که بعدها لهراسب شده است. (فرهنگ واژه های پهلوی ...
امت لر. [ اُم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان با 750 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و کمی انگور ا...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
اردشیرآقایی
۱۳۹۹/۱۲/۰۷
1
4

لر بمعنای لوراست ..و لور همچنان که در زبان لری به معنای ..راه .روش .مسیر خیر ..مسیر مثبت معنی می شود.....همچنان که لرها درگدشته و حال وقتی میخواهند به کسی بگویند درمسیرخیر قرارگرفته می گویندفلانی ایفتاده د لورخیری یعنی فلانی درمسیر خیری قرارگرفته


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.