اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسوس

نویسه گردانی: BSWS
بسوس . [ ب َ ] (اِخ ) بنت منقذالتمیمیة نام افسانه ای زنی شوم که شوهرش را سه دعای مستجاب بخشیدند. او گفت دعایی کن تا مرا حق تعالی خوبروتر از زنان بنی اسرائیل گرداند. مرد دعا کرد و تیر دعای او به هدف اجابت رسید. زن از وی برگشته اراده ٔ گناه و سیآت کرد. آنگاه مرد دعای بد کرد تا زن به سگ ماده ٔ بسیارآواز مسخ گردید. پسران شکایت پیش پدر آوردند که مردم ما را عیب میکنند دعایی کن تا اﷲ تعالی او را بحالت اصلی بازگرداند. مرد باز دعا کرد و هر سه دعای او بشومی آن زن بباد رفت و از اینجاست که گویند: اشأم من البسوس .
نام زنی است از بنی اسرائیل که سه دعای مستجاب شوهرش را ضایع و باطل کرد و در شآمت و حماقت ضرب المثل گشت . (فرهنگ نظام ). نام زنی است از بنی اسرائیل که شوهرش را سه دعا مستجاب شده بود و بشئومت و حماقت آن زن هر سه دعای او بی موقع ضایع و هدر شد. (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بسوس . [ ب َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ای که بی گفتن کلمه ٔ بس بس دوشیدن ندهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ناقه ای که بی ابساس دوشیدن ندهد. ...
بسوس . [ ب َ ] (اِخ ) نام زنی از عرب که بواسطه ٔ او جنگ عظیم میان دو قبیله واقع شد از این جهت در شآمت ضرب المثل گشت و گویند: هذا اشأم م...
بسوس . [ ب َ ] (اِخ ) (حرب الَ ...)یکی از جنگهای معروف عرب . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
بسوس . [ ب َس ْ س ] (اِخ ) ۞ والی باختر و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر بود. وی از اقربای داریوش و فرمانده سپاه باختریها، سغدیها، و هن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.