اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دومان

نویسه گردانی: DWMAN
دومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
دومان . (اِ) مالی بود که از قصابان می گرفتند. (تاریخ حلب ج 3 ص 303).
ام دومان . [ اُم ْ م ِ دَ وَ ] (ع اِ مرکب ) تب . (از المرصع).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.