گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کرمانشه نویسه گردانی: KRMANŠH کرمانشه . [ ک ِ ش َه ْ ] (اِخ ) کرمانشهان . (از آنندراج ). کرمانشاه : پس از دوران دولتشه به کرمانشه یکی بنگرچنان بینی مداین را که بی نوشیروانستی . طالب آملی (از آنندراج ).رجوع به کرمانشهان ، کرمانشاه ، کرمانشاهان و قرمیسین شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی کرمانشه کرمانشه . [ ک ِ ش َه ْ ] (اِخ ) کرمانشاه . لقب بهرام بهرامیان است . رجوع به کرمانشاه شود : چو بنشست بهرام بهرامیان ببست از پی داد و بخشش می... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود