اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دامیار

نویسه گردانی: DʼMYAR
دامیار.(ص مرکب ) دامی . صیاد. صاید. شکارچی . شکارگر. حابل . آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد. به معنی دامی است که صیاد باشد. (از برهان ). صیدکار :
جهان دامیاری است نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.

اسدی .


این وطنگاه دامیارانست
جای صیاد و صیدکارانست .

نظامی .


|| ماهیگیر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.