اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیرک

نویسه گردانی: TYRK
تیرک . [ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است از اقلیم چهارم در شمال ابهر افتاده سی پاره دیه از توابع آن است . هوایش سرد است ... و آبش از همان کوهها برمی خیزد و به سفیدرود می ریزد. (نزهةالقلوب ج 3 ص 66).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تیرک . [ رَ ] (اِ مصغر) تصغیرتیر است . (برهان ) (آنندراج ). مصغر تیر؛ یعنی تیر کوچک . (ناظم الاطباء). || تیر و رکن . وردنه . چوبک . شوبق (معرب )....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تیرک کا. (" ر " با آوای زیر )، (مازنی )، گونه ای از گردو بازی در میان کودکان مازنی است ( این روش بازی بر گرفته شده از بازی کودکان روستای چمازکتی شاه...
تیرک زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان .(ناظم الاطباء). || جاری شدن خون از زخم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (به...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.