اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عازبة

نویسه گردانی: ʽAZB
عازبة. [زِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن مرد. (منتهی الارب ). || شتر. (منتهی الارب ). || زنی که در هنگام طهر شویش غایب باشد. ج ، عَوازِب . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ازبة. [ اَ ب َ ] (ع اِ) شدت . قحط. (منتهی الارب ).
ازبة. [ اَ زِ ب َ ] (ع ص ) لاغر، چنانکه شتران ، یا شتر ماده ، یا شتران که نشخوار نکنند.
عزبة. [ ع ُ ب َ ] (ع مص ) بی خانواده و اهل شدن . (از اقرب الموارد). عُزوبة.رجوع به عزوبة شود. || (اِمص ) بی زنی و بی شوئی . (منتهی الارب )....
عزبة. [ ع َ زَ ب َ ] (ع ص ) زن بی شوی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به عَزَب شود. ج ، عُزّاب . (ناظم الاطباء). || زن ...
اضبة. [ اَ ض ِب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ضَباب . (اقرب الموارد). رجوع به ضباب شود.
عذبة. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) چغزلاوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درختی است که شتران را کشد. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط). || داروی...
عذبة. [ ع َ ذَ ب َ ] (ع اِ) چغزلاوه .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عذبات . (از اقرب الموارد). || شمله ٔ دستار. || سر شراک . سربند کفش ...
عذبة. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است که از بصره تا بدانجا دو شب راه است و در آن موضع آبهای خوش است و گویند چون آنجا را بکندند آثار زندگی انس...
عذبة. [ ع َ ذِ ب َ ] (ع اِ) عَذَبة. چغزلاوه . || آنچه از طعام دور ریخته شود. آنچه از گندم برآید و دور کرده شود. (منتهی الارب ) (از قطرالمحیط...
اذبه . [ اَ ذِب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ذُباب .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.