اسپرسب
نویسه گردانی:
ʼSPRSB
اسپرسب . [ اَ رَ ] (اِ مرکب ) اسب رس . اسپرس . (جهانگیری ). اسپریس . اسفریس . اسپرز. اسبریز. عرصه و میدان . (برهان ). اسپرسف . اسفرسف . (شعوری ). || رزمگاه . رجوع به اسپریس و اسبریس و اسپرسا شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.