اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تبعد

نویسه گردانی: TBʽD
تبعد. [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص )دور رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
و تلک فضیلة فیها تأس
تبعد عنک تعییرالعدات .

محمدبن عمر انباری .


رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 195 شود.
- تبعد نتیجه ؛ نزد بلغاء آن است که میان مقدمه و نتیجه بسیار الفاظ معترض افتد. مثاله :
گفتمش ای ماهروی دلربای راستین
کز لطافت بهتری از صد هزاران حور عین
سروقد خد همچو مه شکرلب کبک خرام (کذا)
از وفور مکرمت آخر بسوی من ببین .
(جامعالصنایع از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 130).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تباد. [ ت َ دد ] (ع مص ) (از «ب دد») حریف و همتای خویش را در حرب گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.