اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تآیی

نویسه گردانی: TʼAYY
تآیی . [ ت َ ] (ع مص ) مصدر باب تفاعل از «ای ی » توقف کردن . درنگ کردن . (از منتهی الارب ) .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تعیی . [ ت َع َی ْ یی ] (ع مص ) درماندن در کار و راه نیافتن در آن و استوار و نیکو کردن نتوانستن و دشوار شدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
تائی . [ ی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت بتاء از حروف مبانی . (المنجد).
تأیی . [ ت َ ءَی ْ ] (ع مص ) قصد نمودن شخص و آیت اورا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأییته ُ و تآییته ُ؛ ای قصدت آیته ُ و تعمدته ُ. (اقرب ...
طایی . (ص نسبی ) طائی . منسوب به طَی ّ. پدر قبیله ای از عرب و قیاس طَیّئی است . (از اقرب الموارد). رجوع به طائی شود.
طائی . (ص نسبی ) منسوب به طی که پدر بطنی است . (منتهی الارب ). و از جمله حاتم از اسخیاء معروف عرب که از قبیله ٔ طی بوده است : آنی تو ک...
طائی . (اِخ ) (الَ ...) یکی از شیوخ رواة حدیث که در روزگار ابوداود به اصفهان آمد. نامش نامعلوم است . پاره ای از متأخرین گویند: محتمل است ...
طائی . (اِخ ) احمدبن محمد الطائی یکی از سرکردگان امراء در عصر عباسیان المعتمد علی اﷲ در سال 271 هَ . ق . به دست خویش لواء مدینه ، طریق مکه ...
طائی . (اِخ ) مصطفی بن محمدبن یونس بن ابی عبداﷲ الطائی الحنفی . مولد او 1138 هَ . ق . و وفات در 1193هَ . ق . او راست : کتاب توفیق الرحمن بشرح ...
تایی وان . (اِخ ) ۞ نامی است که ژاپنیها به «فرمز» میدهند. رجوع به «فرمز» شود.
هم تائی .[ هََ ] (حامص مرکب ) همتایی . رجوع به همتایی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.