اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الوذ

نویسه گردانی: ʼLWḎ
الوذ. [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام جایی است در شعر هذیل . ابوقلابه ٔ هذلی گوید:
رُب ْهامة تبکی علیک کریمة
بألوذ او بمجامعالاضجان
و اخ یوازن ما جنیت بقوة
و اذا غویت الغی لایلحان .

(از معجم البلدان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
علوز. [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) درد شکم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قولنج . (ناظم الاطباء). علّوص . علّوس . دردی در شکم که آن را لِوی ̍ (پی...
علوض . [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) شغال (لغت حمیری است ). (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
حب الوز. [ ح َب ْ بُل ْوَزز ] (ع اِ مرکب ) لسان العصافیر. ثمر زبان گنجشک .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.