اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زربی

نویسه گردانی: ZRBY
زربی . [ ] (اِخ ) رجوع به ابویحیی زربی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زربی . [ زِ / زَ بی ی ] (ع اِ) بالشچه و گستردنی و هرچه که گسترده و تکیه بر آن کرده شود. ج ، زرابی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاط...
قصر زربی . [ ق َ رِ زَ ] (اِخ ) در بصره در محله ٔ مربد واقع است ، و به مسلم بن عمروبن حصین بن ابی قتیبةبن مسلم تعلق دارد. مسکین دارمی در اشعا...
عین زربی . [ ع َ ن ِ زَ با ] (اِخ ) شهری است در ثغر روم از نواحی مصیصة. گویند تجدید بنا و آبادی این شهر در حدود سال 190 هَ . ق . به دست ابوس...
عین زربی . [ ع َ ن ِ زَ ] (ص نسبی ) منسوب است به عین زربة که بلده ای است از بلاد الجزیرة، وابوالقاسم حسنون بن محمدبن فرح بن عبداﷲ عین زر...
ابن عین زربی . [ اِ ن ُ ع َ ن ِ زَ ] (اِخ ) موفق الدین ابونصر عدنان بن نصر، از مردم عین زربی در نواحی شام . پس از فراگرفتن علم طب و فلسفه ...
ذربی . [ ذَ رَ با / ذَ رَ بی ی ] (ع اِ) سختی و بلا.
ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به ضرب .- طاق ِ ضربی ؛ قسمی طاق که زنند از آجرهای به پهنا بهم پیوسته یعنی قطر طاق قطر اقصر آجر است .- آل...
ظربی . [ ظِ با ] (ع اِ) اسم جمع ظربان .
ساز ضربی . [ زِض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ آلت موسیقی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید، چون دایره و طبل و کوس و غیره . رجوع به ...
نیم ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح صحافان ) جلد چرمی نیم ضربی . جلد تیماجی نیم ضربی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضربی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.