اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اندی

نویسه گردانی: ʼNDY
اندی . [ اَ ن َ ] (ص مرکب ) در لهجه ٔ قزوین ، نودولت . تازه بدوران رسیده . ندیده . (یادداشت مؤلف ) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اندی . [ اَ ] (اِ، ق ) به معنی خاصه باشدکه در مقابل خرجی است . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ). خاصه مقابل خرجی . (ناظم الاطباء). || ...
اندی . [ اَ دا ] (ع ن تف ) سخی تر. بسیار عطاتر. کثیر الخیرتر. (یادداشت مؤلف ). هو اندی منه ؛ او سخی تر است از وی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاط...
اندی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به اندة (شهری در اندلس ). یوسف بن عبداﷲ قضاعی اندی منسوب بدین شهر است . (از معجم البلدان ). و رجوع به معجم ...
اندی کلا. [ اَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل با 650 تن سکنه . آب آن از رودخانه کاری و محصول آن برنج ، غلات ، صیفی ، پنب...
اندی خرما. [ اَ خ ُ ] (اِ مرکب ) اندوخرما. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 192). رجوع به اندوخرما و اربه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.