اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسلیح

نویسه گردانی: TSLYḤ
تسلیح . [ ت َ ] (ع مص ) رُب ِ سُلح را بر خیک روغن مالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شمشیر را سلاح کسی گردانیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || سلاح پوشانیدن کسی را. (از المنجد). || به ریخ زدن انداختن گیاه تر، شتر را. (از متن اللغة). به ریستن واداشتن شتر یا حیوان دیگر را. (از متن اللغة) (از المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تسلیح اخلاقی . [ ت َ ح ِ اَ ] (اِخ ) جمعیتی است که اساس آن بر چهار اصل استوار است و آن چهار اصل عبارتند از: 1 - راستی مطلق . 2 - پاکیزگی ی...
تسلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ل و») اندوه ببردن و سلوت فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ). سلوة دادن و سلوة فرمودن . (زوزنی ). خرسندی و بی پژم...
تصلیح . [ ت َ ] (ع مص ) نیکو کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تصلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ص ل و») دوم آمدن اسب در سبق . (تاج المصادر بیهقی ). دوم اسب رهان گردیدن یعنی تالی شدن سابق را. || راندن...
تسلیه بخش . [ ت َ ی ِب َ ] (نف مرکب ) هر چیز که موجب تسکین و تسلی گردد. (ناظم الاطباء). آرام کننده . تسکین دهنده ٔ درد و غم . آرامش دهنده . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.