اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اتات

نویسه گردانی: ʼTAT
اتات . [ اَ] (اِخ ) نام کوهی . || از اعلام زنان عرب از جمله نام مادر قیس بن ضرار از قبیله ٔ بکربن وائل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اطاط. [ اَطْ طا ] (ع ص ) بسیار آوازکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عتعت . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بزغاله ٔ نر. (اقرب الموارد) || (ص ) سخت توانا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مرد درازبالا تمام اندام . || مرد دراز ...
عتعت . [ ع ُ ع ُ ] (ع ص ، اِ) رجوع به عَتعَت شود به همه ٔ معانی آن .
عطاط. [ ع َ ] (ع ص ) مرد دلاور و تندار. (از منتهی الارب ). شجاع و جسیم . (اقرب الموارد). و آن را غطاطنیز نقل کرده اند. (از اقرب الموارد). || (...
عطعط. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بچه ٔ یک ساله ٔ گوسپند یا بزغاله ٔ نر یا خرکره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.