اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوشایی

نویسه گردانی: KWŠAYY
کوشایی . (حامص ) جد. جهد. سعی . کوشش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشا بودن :
سدیگر چو کوشایی ایزدی
که از جان پاک آید و بخردی .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2537).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.