تمسح
نویسه گردانی:
TMSḤ
تمسح . [ ت َ س َ] (ع مص ) خشن و اثر ناپذیر شدن مانند تمساح (زیرا این حیوان از پشیزهای سخت پوشیده شده است ). (از دزی ج 1 ص 152). این مصدر در کتب لغت دیگر دیده نشده است .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تمسح . [ ت ِ س َ ] (ع اِ) تمساح ، و بنظر می آیدکه مقصور آن است . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ، تماسح . (از اقرب الموارد). || (ص ) نی...
تمسح . [ ت َ م َس ْ س ُ ] (ع مص ) میمنت گرفتن به چیزی به جهت بزرگی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبرک به چیزی به جهت فضل آن و گ...