اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زنگ خورد

نویسه گردانی: ZNG ḴWRD
زنگ خورد. [ زَ خوَرْ / خُرْ ](ن مف مرکب ) زنگ خورده . زنگ زده . زنگ بسته :
تا نکنی زنگ خورد آینه ٔ دل که عشق
هست به بازار غیب آینه گردان او.

خاقانی .


دید آن گل سرخ زرد گشته
و آن آینه زنگ خورد گشته .

نظامی .


شد آیینه ٔ جان من زنگ خورد
زدایم بدان زنگ از آیینه گرد.

نظامی .


رجوع به زنگ خورده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.