اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستوه گشتن

نویسه گردانی: STWH GŠTN
ستوه گشتن . [ س ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بجان آمدن . سخت درماندن . خسته شدن . ملول گشتن :
در کارها بتا ستهیدن گرفته ای
گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی .

بوشعیب .


ز رفتن چو گشتند یکسر ستوه
یکی ژرف دریا از آن روی کوه .

فردوسی .


وز تو ستوه گشت و بماندی از او نفور
آن کس کز آرزوت همی کرد دی ۞ نفیر.
ناصرخسرو (دیوان چ کتابخانه ٔ طهران ص 52).
وز رنج روزگار چو جانم ستوه گشت
یک چند با ثنا بدر پادشا شدم .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.