اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهان پیما

نویسه گردانی: JHAN PYMA
جهان پیما. [ ج َ هام ْ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب )پیماینده ٔ جهان . جهانگرد. سیاح . رحاله :
قلم بیگانه بود از دست گوهربار او لیکن
قدم پیمانه ٔ نطق جهان پیمای او آمد.

خاقانی .


جهان پیمایش از گیتی نوردی
گرو برده ز چرخ لاجوردی .

نظامی .


دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار
تا فرورفت بگل پای جهان پیمایت .

سعدی .


یاد باد آنکه نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.