اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزالدین

نویسه گردانی: ʽZʼLDYN
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ابی الکرم محمدبن محمدبن عبدالکریم شیبانی جزری ، مکنی به ابوالحسن . مورخ معروف قرن ششم و هفتم هجری . رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمدبن محمدبن عبدالکریم ...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) ارجمندی دین . آنکه یا آنچه سبب عزت وارجمندی دین گردد، و آن از القاب اشخاص بوده است .
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک .سکنه ٔ آن 350 تن . آب آن از قره چای . محصول آن غلات و ب...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) آی بیک . از ممالیک بحری . رجوع به آی بیک عزالدین در همین لغت نامه و به طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود.
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) ابن حسن بن علی المؤید. از امامان و پیشوایان زیدیه در یمن . وی بسال 845 هَ .ق . متولد شد و بسال 879 مردم ...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن فیومی قرصی ، مشهور به عزالدین بن قراصه . رجوع به احمد (ابن فیومی ...) شود.
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالرحمان شریف حسینی مصری ، مکنی به ابوالعباس و ملقب به عزالدین . رجوع به احمد (ابن مح...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) ارسلان شاه بن مسعودبن مودودبن زنگی بن آق سنقر، مشهور به اتابک و ملقب به الملک العادل . ششمین از اتابکان ...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) اعظم الملک (ست گائون ) بن قدرخان . از حکام بنگاله است و از سال 724 تا 740 هَ .ق . در آنجا حکومت کرده است ...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) بلبان بن محمدالمنصور. از شاهان ارمینیه است که از سال 603 تا 604 هَ .ق . حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام...
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) بلبن بن جلال الدین مسعود ملک جانی . از حکام بنگاله است و از سال 657 تا 659 هَ .ق . حکومت کرده است . (از طب...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.