سریط
نویسه گردانی:
SRYṬ
سریط. [ س ُ ] (ع اِ) سریطاء. رجوع به این کلمه شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سریت . [ س َ ری ی َ ] (ع اِ) سریة : جاندار تو رضای حق است و دعای خلق کاین دو ز صد سریت و لشکر نکوتر است . خاقانی .رجوع به سَریّة شود.
سریت . [ س ُ ری ی َ ] (ع ، اِ) سُرّیَّة : یک دختر را جغتای بسریتی مخصوص کرد. (جهانگشای جوینی ). و مجالست با کنیزکان و سریتها مجلس خاص . (ترج...