اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زعفران

نویسه گردانی: ZʽFRʼN
زعفران . [ زَ ف َ ] (ع اِ) ۞ گیاهی است پایا و بصلی از تیره ٔ زنبقها، دارای ساقه ٔ زیرزمینی که از دو پیاز خارج می شوند. پیازهای آن سخت و مدور و گوشتدار و پوشیده از غشأهای نازک و قهوه ای رنگ است . از وسط پیازکه در واقع قاعده ٔ ساقه ٔ زیر زمینی است ، ساقه ٔ زیرزمینی قائمی خارج می گردد و از ساقه ٔ زیرزمینی تعدادی برگهای باریک و دراز با رنگ سبز بیرون می آید. از وسطبرگهای مذکور ساقه ٔ مولد گل ظاهر می شود که در انتهابه یک یا دو و گاهی سه غنچه ٔ مولد گل منتهی می گردد.گلهای آن منظم و شامل لوله ای دراز، منتهی به سه گلبرگ و سه کاسبرگ به رنگ گلبرگ می باشد. گلبرگها بنفش یا گلی یا ارغوانی است . قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه ناحیه ٔ انتهایی خامه و کلاله ٔ آن است که بنام زعفران خرید و فروش می شود. بوی زعفران قوی و معطر، و طعمش تلخ و کمی تند است . جساد. جادی . صفران . (فرهنگ فارسی معین ). به هندی کیسراست مفرح و مقوی حواس ، مصلح عفونت خلط بلغمی ، مدر بول ، محرک باء، مقوی جوهر روح حیوانی ، جگر، احشا، آلات تنفس ، مورث نشاط و ضحک و مادامی که در خانه ای باشد چلپاسه در آن خانه درنیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و طلا از تشبیهات اوست . گویند زعفران در خانه ای که باشد سام ابرص که نوعی از چلپاسه است در آن خانه نرود. گرم است در دویم و خشک است در اول . (برهان ). عربی صحیح است . (از المعرب جوالیقی ص 173). گیاه زعفران ، گیاهی است پیازدار و دارای گلهای بنفش روشن و در مناطق معتدل کاشته شود. پایین ساقه ٔ آن برجستگی می یابد این برجستگی همان پیاز زعفران می باشد و کلاله ٔ سرشاخه ٔ آن نارنجی رنگ مایل به سرخی و معطر است و همین رشته هاست که بنام زعفران بمصرف می رسد.(حاشیه ٔ برهان چ معین ). مأخوذ از تازی ، گیاه بصلی از طایفه ٔ زنبق و دارای گلهای زرد، معطر و گل نخ های میانه ٔ گل آن گیاه را نیز گویند. (ناظم الاطباء). جادی . ایقهان جاد. کُرکُم ۞ . جادی . جاذی . ایدع . مردغوش . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رستنیی است رنگی در قاینات و کرمان بعمل می آید. زعفران قاینات درجه ٔ اول و زعفران کرمان در درجه ٔ دوم واقع است . این گیاه مصرف طبی و غیرطبی دارد.
طرز کاشتن زعفران - در خرداد ماه پیاز زعفران را از زمین بیرون می آورند و تا شهریور ماه در محلی که آفتاب نداشته باشد، نگاه می دارند. دراول شهریور پیازها را در زمینی که 25 سانتیمتر عمق شیار داشته باشد، به فاصله های ده سانتیمتر می نشانند (از اول شهریور تا نیمه ٔ آبان موقع زعفران است ). در آذر ماه به زمین کود می دهند و شروع به آبیاری می نمایند و تا اول فروردین سال دوم سه مرتبه آبیاری کفایت می کند. از اول فروردین سال دوم تا اول مهر ماه برای زمین مزروع آب و کودی لازم نیست و فقط باید در مهر سال دوم مقداری کود و بعد آب بدان دهند، پس از آبیاری زمین را مجدداً بقسمی شیار دهند که زیانی به پیازهای کاشته شده وارد نگردد. در بیستم مهر ماه سال دوم مقدار قلیلی گل میدهد و آبیاری در این سال تا اول فروردین هر دوازده روز یک مرتبه و در سالهای بعد طرز شیار و کود و آبیاری تا ده سال مانند سال دوم است . در بعضی از زمین ها تا 15 سال هم عمل می کنند. برداشت محصول زعفران از سال چهارم تا سال دهم است و از آن به بعد محصول آن روی به نقصان می نهد. در سال پانزدهم پیازرا از زمین خارج کرده و به ترتیب نخست در زمین دیگرانتقال می دهند. برداشت محصول - چیدن گل زعفران بایدقبل از طلوع آفتاب تمام شود و در هر سال قریب بیست روز، از پانزدهم مهر تا پنجم آبان همه روزه چیدن گل زعفران در سحرگاهان شروع و پیش از برآمدن خورشید ختم می شود :
خم و خنبه پر، ز انده ۞ دل تهی
زعفران و نرگس و بید و بهی .

رودکی .


زمین سربسر کشته و خسته شد
و یا لاله و زعفران رسته شد.

فردوسی .


دوصد مرد برنا ز فرمانبران
ابا دسته ٔ نرگس و زعفران
همی پیش بودند تا باد و بوی
چو آید ز هر سو رساند بدوی .

فردوسی .


دگر سله ٔ زعفران بد هزار
ز دیبا و از جامه ٔ بی شمار.

فردوسی .


تنش پرنگار از کران تا کران
چو داغ گل سرخ بر زعفران .

فردوسی .


گفت هرگز تو زعفران دیدی
یا جز از نام هیچ نشنیدی .

فرخی .


از زخمهای پنجه و از بادهای سرد
بر چون بنفشه دارد و چهره چو زعفران .

رشید وطواط.


تا بر بساط مرکز خاکی ز روی طبع
زردی ز زعفران نشود سبزی از سداب .

انوری .


زعفران گرچه بیخ در آبست
آرزومند ژاله ٔ سحر است .

خاقانی .


زعفران در شب شود رنگین و باز
شب به رنگ زعفران پوشیده اند.

خاقانی .


گر کسی را زعفران شادی فزاید گو فزای
چون تو با غم خو گرفتی زعفران کس مخور.

خاقانی .


بر امید زعفران کو قوت دل بردهد
معصفر خوردن به سکبا برنتابد بیش از این .

خاقانی .


گل دو روی به یک روی با تو دعوی کرد
دگر رخش ز خجالت به زعفران ماند.

سعدی .


... معروف است . بسیار جاها بود، اما بهترینش کهستانیست و بادغیسی و از آن هرچه با سرخی زند بهتر بود. (نزهة القلوب ). این شخص قدر و قیمت آن نداند چون زعفران به نزدیک درازگوش . (تاریخ جهانگشا).
- زعفران ابیض ؛ زعفران سفید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زعفران سفید شود.
- زعفران باغی ؛ زعفران زرد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زعفران زرد شود.
- زعفران چمنی ؛ زعفران بر دو گونه باشد: زعفران چمنی و زعفران غیر چمنی . زعفران چمنی بهتر باشد. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زعفران زرد ۞ ؛ گونه ای زعفران دارای گل های زرد و کلاله ٔ زردرنگ و آن به عنوان گل زینتی کاشته می شود. زعفران اصفر. زعفران طلائی .زعفران باغی . (فرهنگ فارسی معین ).
- زعفران سفید ؛ گونه ای زعفران گل ۞ که دارای گلهای زینتی است . زعفران ابیض . زعفران رومی . (فرهنگ فارسی معین ).
- زعفران طلایی ؛ زعفران زرد. (فرهنگ فارسی معین ).
- زعفران گل ؛ گونه ای زعفران که جزو گلهای زینتی زیباست و گلهای رقمهای متعددش سفید، قرمز، زرد، خاکستری و زرد متمایل به سبز می باشد. (فرهنگ فارسی معین ) رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 285، تحفه ٔ حکیم مؤمن ،اختیارات بدیعی ، کارآموزی داروسازی ص 195، ترجمه ٔ صیدنه و جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان 19 شود.
|| صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی آن را از عطرها شمرده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در ابیات زیر از فردوسی نیز در شمار عطرها آمده است :
همه یال اسب از کران تا کران
براندوده مشک ومی و زعفران .

فردوسی .


بفرمودتا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند.

فردوسی .


نشسته بهر جای رامشگران
گلاب و می و مشک با زعفران .

فردوسی .


|| زردی زرد. به رنگ زعفران شبیه به زعفران :
چو سرو دلاَّرای گردد به خم
خروشان شود نرگسان دژم
همان چهره ٔارغوان ، زعفران
سبک مردم شاد گردد گران .

فردوسی .


از زعفران چهره مگر نشره ای کنم
کآبستنی به بخت سترون درآورم .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 240).


|| زنگ آهن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زعافر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به زعفران الحدید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
زعفران . [ زَ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دی جویجین است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
زعفران . [ زَ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منصوری است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و 490 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
این واژه اربی است و پارسی آن کرکوم karkum می باشد که در سنسکریت kun-kuma و در پهلوی kurkum و در زبان سغدی kurkumb بوده است. کرکوم (زعفـــــران) را از ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ کاویرا kâvirâ (سنسکریت: kâvera) 2ـ کرکوم karkum (سغدی: kurkumb) **** فانکو آدینات 09163657861
تنگ زعفران . [ ت َ زَ ف َ ] (اِ مرکب ) برگهای زرد که در خزان می ریزد. (آنندراج ). برگهای زردی که در پاییز از درخت می ریزد. (ناظم الاطباء).
زعفران بار. [ زَ ف َ ] (نف مرکب ) شادی آور. مطبوع . خوشبوی : آبش ز لطافت انگبین واربادش ز نشاط زعفران بار.(از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 10).
زعفران رنگ . [ زَ ف َ رَ ] (ص مرکب ) برنگ زعفران . زعفرانی . زردرنگ : زعفران رنگ نماید سر سکباش ولیک گونه ٔ خرمگس است آنکه ز سکبا بینند.خاقانی...
زعفران ریز. [ زَ ف َ ] (نف مرکب ) کنایه از بسیار زرد رنگ که گوئیا به سبب وفور رنگ زرد از وی ریخته می گردد و می تواند که بمعنی اثر زعفران ب...
زعفران زار. [ زَ ف َ ] (اِ مرکب ) از عالم ارغوان زار. (آنندراج ). زمینی پر از زعفران . زمینی که در آن زعفران کشته باشند.
زعفران کلا. [ زَ ف َ ک َ ] (اِخ )دهی از دهستان مشهد گنج افروز است که در بخش مرکزی شهرستان بابل و دوازده هزارگزی جنوب بابل واقع است و 270 ت...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۶/۱۱/۱۰
0
0

معنی محتمل زعفران از آنجاییکه مطابق لغت نامۀ دهخدا در مورد زعفران گفته شده است: " قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه ناحیه ٔ انتهایی خامه و کلاله ٔ آن است که بنام زعفران خرید و فروش می شود." لذا زعفران می تواند کلمه ای معرب و بر گرفته از کلمۀ اوستایی زَفرَ (دهان)
بوده باشد. در مجموع زَفرَ-ان یعنی آن چه مربوط به دهان گل گیاه است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.