اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بدگویی

نویسه گردانی: BDGWYY
بدگویی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدحرفی . غیبت و تهمت و افترا. (ناظم الاطباء). ذم . وقیعه . نقیض ستایش . (یادداشت مؤلف ) :
نه بدگفتم نه بدگوییست کارم
وگر گفتم یکی را صدهزارم .

نظامی .


- امثال :
عاقبت بدگویی دشمنی است .
- بدگویی کردن ؛ عیب و نقص کسی را گفتن . درباره ٔ کسی بدگفتن : پس بدگویان در حق اسفندیار بدگویی کردند و نمودند که او طلب پادشاهی می کند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 51).و میان وی (سیاوش ) و افراسیاب بدگویی کردند و افراسیاب او را بکشت . (تاریخ بخارا ص 28).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.