اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مزن

نویسه گردانی: MZN
مزن . [ م َ ] (ع مص ) مُزون . گذشتن بر اراده ٔ خود و رفتن . || روشن گردیدن روی . || پرکردن خیک را. || ستودن . || فضیلت دادن و در غیبت ستودن کسی را نزد صاحب شوکتی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || فرار از دشمن . گریختن از دشمن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- یوم مزن ؛ روز گریختن از دشمن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مزن . [ م ُ ] ۞ (ع اِ) ابر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). ج ِ مزنة. (ناظم الاطباء) (دزی ). ابر سپید. (منتهی ...
مزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) خوی و روش . و رجوع به مزون برای معانی اول تا سوم شود. حال .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). خوی و عادت و ...
مزن . [ م ُ زُ ] (ع اِ) ج ِ مزنة. (ناظم الاطباء). رجوع به مزنة شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بزن مزن . [ ب ِ زَ م َ زَ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) تلون در رأی . تناقض در فرمان و امر. (یادداشت بخط دهخدا).
مزن آباد. [ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد در 18/5هزارگزی جنوب غربی سردشت و 18هزارگزی جنوب راه بیوران ب...
مزن‌هر‌دم (mazan-har-dam) = اشاره به‌چیزی که نخواهند اسمش را ببرند، یا اسمش را ندانند؛ همراه با تحقیر آن، یا دارنده یا به‌کاربرنده‌ی آن. شاید ابتدا از...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.