لوریان . (اِخ ) ج ِ لوری . قومی صحرانشین که اکثر ایشان راهزن باشند و بازیگری به کوچه ها و سرائیدن نیز پیشه دارند وبه مهره های بلور نیز بازی کنند و بلور لوریان کنایه از پیاله ٔ بلور است . (غیاث ) (آنندراج )
: این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
منوچهری .
کف در آن ساغر معلق زن چو طفل غازیان
کز بلور لوریانش
۞ طوق و چنبر ساختند.
خاقانی .
رجوع به لوری و لولی شود.