گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گشتاسب نویسه گردانی: GŠTASB گشتاسب . [ گ ُ ] (اِ) نام برزخی است که میان خلق و خالق باشد برای رسیدن فیض حق ۞ . (برهان ). رجوع به گشتاسپ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی گشتاسب گشتاسب . [ گ ُ ] (اِخ ) در اوستا و پارسی باستان ویشتاسپه ۞ (یونانی اوستاسپس ) ۞ مرکب از دو جزء ویشته ۞ بمعنی از کار افتاده یا ترسو و محج... کی گشتاسب کی گشتاسب . [ ک َ / ک ِ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به گشتاسب شود. باغستان گشتاسب باغستان گشتاسب . [ غ ِ ن ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی در 8 فرسخی مشرق تل گرد است به فارس . (فارسنامه ناصری ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود