اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضیک

نویسه گردانی: ḌYK
ضیک . [ ض َ ] (ع مص ) گشاده و متفرق انداختن شتر پای خود را از سختی گرما و قادرنبودن بفراهم آوردن ران خود را بر پستان . || خشم گرفتن بر کسی و خشمناک شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ضیک . [ ض ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضائک . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زیک . (اِ) به لهجه ٔ طبری صلصل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جانوری است حقیرجثه ، خاکستری رنگ که زیر هر دو بالش سرخ و کوچکتر از گنجشک خانگی ...
زیک . (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت است که در بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع است و 535 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پشته زیک. (مازنی )، یک گونه شیرینی است که فرآورده شده از کنجد ، شکر ، و افزدونیهای همانند گلاب ، زعفران و... دیگر خوش بو کنند های خوراکی (که بیش...
زیک مرده . [ ] (اِخ ) این کلمه دو بار در انیس الطالبین بخاری آمده و در دیگر کتب جغرافیایی دیده نشده است : و به راه زیگ مرده بطرف نسف ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.