مشاهده واژه گفتگو درباره واژه ویرایش واژه سابقه تغییرات پیک نشانه های اختصاری پیک. (ا.). لیوان عرق خوری. واژه های قبلی و بعدی واژه های قبلی واژه های بعدی پیک پیک پیک و پیک پیک هوائی پیک مرتب پیک فلک پیک رب پیک رایگان پیک دلا مراندل پیک چرخ پیک الهی پیک پیک پیک پیک پیک پیک پیک پیقو پیقو پیفوز پیفه واژه های همانند 26 مورد، زمان جستجو: 0.13 ثانیه واژهمعنی پیک پیک . (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 37/5 هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه ... پیک پیک . [ پ َ ] (اِخ )دهی جزء دهستان حوزه ٔ بخش زرند شهرستان ساوه . واقع در 18 هزارگزی خاور زرند، کنار راه ساوه به تهران . جلگه معتدل . دارای ... پیک پیک . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) ۞ (از اوستائی پدیکا، لغةً بمعنی پیاده رونده و مجازاً قاصد) کسی که مأمور رساندن بارها و نامه های پستی است از جایی... پیک پیک . (اِ صوت ) اسم صوت عطسه . پیک پیک . (فرانسوی ، اِ) ورق قمار که برآن صورتی چون سرنیزه است و بهمان مناسبت این نام دارد؛ تک خال پیک ، دولوی پیک ، بی بی پیک ، ده لوی پیک... پیک نام قریه ای است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ((نوشته علی مدد"سلطانی")) پیک پیک پیک پیک . (اِ صوت ) حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم . آواز عطسه ٔ پیاپی زکام زده . صوت عطسه های خرد آواز پی در پی .پیک پیک عطسه کردن ؛ عطسه... پیک و پیک پیک و پیک . [ ک ُ ] (اِ صوت مرکب ) آواز عطسه های پیاپی کسی که تازه سرما خورده باشد. پیک پیک . پیک رب پیک رب . [ پ َ / پ ِک ِ رَب ب ] (اِخ ) کنایه از عزرائیل است : کآن مسلمان را به خشم از چه سبب بنگریدی ، بازگو ای پیک رب .مولوی . پیک تاب پیک تاب - پیک تابشی ، پیک پرتویی ، پیک برقی ، پیک الکترونیکی ، پست الکترونیکی که در تارگستر ها و تار بینابینی شبکه های جهانی رایانه ها بکار میرود. ( پ... تعداد نمایش: ۱۰ ۲۵ ۵۰ ۱۰۰ همه ۱ ۲ ۳ ۲۶ مورد، صفحه ۱ از ۳ نظرهای کاربران پست الکترونیک نمایش داده شود. تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000 نظر خود را وارد کنید ارسال