اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبل

نویسه گردانی: ṬBL
طبل . [ طَ ] (ع مص ) دهل زدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
طبل . [ طَ ] (ع اِ) ۞ دهل یک رویه باشد یا دورویه . (منتهی الارب ) (زمخشری ). تبیره . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به نخجوانی ). شندف . (فرهنگ اسد...
طبل . [ طَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، واقع در 90هزارگزی باختر قشم و 5هزارگزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید.جلگه ، گرمسی...
طبل زن . [ طَ زَ ] (نف مرکب ) طبال . نقاره چی . دُهُل زن . (آنندراج ). طبلچی : زیغبافان را با وشی بافان ننهندطبلزن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعب...
بنه طبل . [ ب ُ ن َ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول است . دارای 100 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایر...
طبل زدن . [ طَ زَ دَ] (مص مرکب ) طبل فروکوفتن . طبل نواختن : امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام رایاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را. سع...
طبل خواری .[ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مفت خواری : چون به انبازیست دنیا برقرارهر کسی کاری گزیند زِ افتقارطبل خواری در میانه شرط نیست راه سُ...
طبل خوردن . [ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رم کردن و رمیدن باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). خود را کناره کردن . (غیاث اللغات ). رشی...
کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است. بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را (پروین...
طبل زیر گلیم. مثالِی در اشاره به کتمان راز مکشوف/مشهود. -طبل زیر گلیم کوفتن یا زدن؛ کنایه از پنهان داشتن امری است که آن ظاهر و هویدا بود و شهرت یافته ...
تبل . [ ت َ ب َ ] (اِ) چین و شکنجی بود مانند چین و شکنجی که پوست بادام دارد. (فرهنگ جهانگیری ). چین و شکنج و آجیده را گویند مانند چین و شک...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.