اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بردار

نویسه گردانی: BRDʼR
بردار. [ ب َ ] (اِ) صاحب آنندراج این کلمه را در معنی خانه ٔ تابستان آورده است امّا در این معنی مصحف «بروار» و «فروار» است . رجوع به فروار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بردار. [ ب َ ] (ص مرکب ) آویخته . بردار کشیده . (آنندراج ).
بردار. [ ب َ ] (نف مرکب ) بردارنده . || پذیرنده . قبول کننده . (یادداشت مؤلف ). این کلمه به صورت مزید مؤخر در ترکیبات ذیل به کار رود که ...
بردار. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) ۞ حامل فیزیکی و مکانیکی . (از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ).
بردار. [ ب ُ ] (نف )صفت از بردن (برد + ار) چنانکه پرستار (پرست + ار).و در ترکیباتی چون : فرمانبردار و نامبردار و راهبردار و رنجبردار بکار رود. رج...
پس بردار. [ پ َ ب َ ] (نف مرکب ) پَسه بردار. خادمه که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست برداشتی تا بزمین نساید.
ره بردار. [ رَه ْ ب ُ ] (نف مرکب )راه برنده . کنایه از پی برنده . (از یادداشت مؤلف ).- ره بردار به جای نبودن ؛ بدان جای راه نبردن . راه نی...
شن بردار. [ شِم ْ ب َ ] (نف مرکب ) بردارنده ٔ شن . حمل کننده ٔ شن و ماسه .
عکس بردار. [ ع َ ب َ ] (نف مرکب ) عکس بردارنده . آنکه با دوربین عکاسی عکس شخص یا شی ٔ یا منظره ای را گیرد. (فرهنگ فارسی معین ). عکاس .
نظم بردار. [ ن َ ب َ ] (نف مرکب ) نظم پذیر. قابل انتظام . که به سامان شود و انتظام و ترتیب پذیرد. گویند: این خانه نظم بردار نیست ؛ یعنی آشفته...
نعش بردار. [ ن َ ب َ ] (نف مرکب ) جنازه کش . که تابوت مرده را بر دوش گیرد و حمل کند : به یثرب گرم جان ستاند فلک شود نعش بردار من صد ملک .مل...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.