اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلصه

نویسه گردانی: ḴLṢH
خلصه . [ خ َ ل َ ص َ ] (اِخ ) نام بتی بوده . (منتهی الارب ).
- ذوالخلصه ؛ خانه ای که آنرا کعبه ٔ یمانیه ٔ خثعم گفتندی و در آن خانه بتی بود خلصه نام . بعضی آنرا ذوالخلصه بدین سبب گفتند و بعض دیگر گویند بدان جهت ذوالخلصه است که آن خانه ، منبت گیاه خلصه بود. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خلصه . [ خ َ ل ُ ص َ ] (اِخ ) نام قریه ای است واقع در وادی مرالظهران . (از معجم البلدان یاقوت ).
«خلسه» [ خ َ سِ ] حالت خاصی است که انسان در آن می‌تواند با ابعاد ماورائی و الهی‌ِوجود خود ارتباط برقرار کند. در این حالت، توجه انسان از امور عادی و مع...
خلصة. [ خ َ ص َ ] (ع اِ) واحد خَلَص . یکدانه ٔخلص . (منتهی الارب ). گیاهی است خوشبوی که بدرخت پیچدو حب آن چون حب انگور باشد. (یادداشت بخط ...
خلسة. [ خ َ س َ ] (ع اِ) یک بار ربودگی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خلسة. [ خ ِ س َ ] (ع اِ) هیئت و نوع ربودگی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خلسة. [ خ ُ س َ ] (ع اِمص ) ربودگی . || بهم آمیختگی گیاه خشک و تر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.