شاغول
نویسه گردانی:
ŠAḠWL
شاغول . (اِ) شاقول . فادن . گلوله ای که بریسمان کرده از گونیا بیاویزند تا بدان همواری زمین معلوم کنند. (از ناظم الاطباء). قطعه فلزی که برشته ای آویزند و برای قائم بالا بردن دیوار در بنایی بکاربرند. شاقول . شاهول . || آویزه ٔ ساعت . (ناظم الاطباء). پندول . (اشتنگاس ). رجوع به شاقول شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شاقول . (اِ) ۞ چوبی به اندازه ٔ دو ذرع باشد که کشاورزان بصره با خود دارند و در سر آن آهن سرتیز کنند و بدان ریسمانی بندند و آن را در زمین ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.