اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عباس

نویسه گردانی: ʽBAS
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس سوم . رجوع به عباس سوم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
عباس . [ ع َب ْ با ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه . بسیار ترش روی . (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شیری که ش...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس اول . رجوع به عباس اول شود.
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس دوم . رجوع به عباس دوم شود.
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن احنف بن اسود الحنفی الیمامی ، مکنی به ابوالفضل . یمانی الاصل است . او راست : دیوانی معروف به دیوان احنف . ر...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن سهل بن سعد تابعی است . (منتهی الارب ). و رجوع به مجمل التواریخ ص 306 شود.
عباس . [ ع َب ْ با] (اِخ ) ابن عبادةبن نضله از بنی سالم بن عوف . یکی از70 تن است که در عقبه با حضرت رسول بیعت کرد. وی درجنگ احد شهید شد....
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن عبدالرحمان التغلبی . امیر یمانی . اصل او از جبل ذخر است و امارت زبید و عدن یافت . وی را همت عال...
عباس . [ ع َب ْبا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ المأمون بن هارون الرشید. وی به سال 213 هَ . ق . از جانب پدر خود ولایت جزیرة و سرحدات را یافت و بعد از ...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شیبانی . یکی از والیان هرات بعد از درگذشت عبداﷲ طاهر است . (تاریخ خاندان طاهری ص 166).
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف . از بزرگان قریش در عصر جاهلیت و اسلام بود و جد خلفای عباسی است . پیغمبر (ص ) در ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.